طبال. [ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ طبل. رجوع به طبل شود. طبال. [ طَب ْ با ] ( ع ص ) تبیره زن. ( مهذب الاسماء ). طبل نواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طبل زن. دهل زن. نقاره زن. نقاره چی. نوبتی. نوبت زن.طبال. درویش واله هروی خطاب بباد گوید : تا ساکن حلقی و دهانی طبال صماخ انس و جانی.( از آنندراج ).میرطبال با پسر میگفت کای پسر طبل زن به استعجال میر پیرار و میر پیرارین همه بطال و ما همان طبال.؟
فرهنگ معین
(طِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - منارة بلند ساخته بر کوه . ۲ - هر بنای مرتفع . ۳ - دیوار بلند. ۴ - صومعه . (طَ بّ ) [ ع . ] (ص . ) طبل زن .
فرهنگ عمید
طبل زن، طبل نواز، دهل زن، تبیره زن.
فرهنگ فارسی
طبل زن، طبل نوا ، دهل زن، تبیره زن ( اسم ) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن تشکیل شده از دو پارچه پوست که دو طرف بدنه ای به شکل استوانه کشیده شده . دهل ( یک رویه یا دو رویه ) ترکیبات اسمی : یا طبل اذان . صندوق صماخ . یا طبل اسکندر . طبل سکندر . یا طبل باز . ۱ - طبلی باشد که چون باز را بر مرغان آبی سر دهند بر آن طبل می زنند و از آن آواز مرغان می پرند . پس باز یکی از آنها را شکار می کند . یا طبل باز گشت . طبل مراجعت . چون دو فوج در روز با هم جنگ می کردند وقت شام طبل بازگشت می زدند تا هر دو فوج به خیمه گاه روند . یا طبل تهی . لاف بی معنی . یا طبل جدال . طبلی که در روز جنگ می نوازند . یا طبل جنگ . طبل جدال . یا طبل جنگ زدن . نواختن طبل در روز پیکار . یا طبل رحیل . طبلی که برای کوچ قافله و مانند آن نوازند . یا طبل سامعه . قسمتی از گوش . یا طبل سکندر . طبل منسوب به اسکندر مقدونی . یا طبل سلیمانی . طبل منسوب به سلیمان داود ع . یا طبل صبح . طبلی که در بامداد برای بیداری سربازان و دیگران نوازند . یا طبل طغرل . طبلک بازیاران . یا طبل عطار . طبق عطر فروشان طبله عطار . یا طبل واپس ( واپسین ) ۱ - طبلی که در عاشورا و روز ماتم نوازند طبل ماتم . ۲ - دم واپسین . تعبیرات : یا مثل طبل . ۱ - میان تهی اندرون خالی . ۲ - بزرگ شکم . ۳ - پرباد . ۴ - متکبر . یا مثل طبل عطار . ۱ - خوشبو معطر . ۲ - روح افزا . ترکیبات فعلی : یا دریده شدن طبل کسی . بر ملا شدن راز او رسوا گشتن وی . یا طبل امان زدن . زنهار و امان خواستن . یا طبل به ( در زیر ) گیلم بودن . ۱ - پوشیده ماندن راز کسی ۲ - بی نام و نشان ماندن . یا طبل به ( در زیر زیر ) گلیم زدن ( برکشیدن کوفتن ) پنهان داشتن امری که به غایت آشکار باشد . یا طبل پنهان زدن . طبل به گلیم زدن . یا طبل رسوایی کسی را زدن ( نواختن ) او را رسوا کردن . رسوایی وی را آشکار کردن . یا طبل سوم زدن عسس . طبلی که نیم شب زنند برای منع سیر مردم در کوی و بر زن . دهل زن نقاهر زن نقاره چی نوبتی نوبت زن .
فرهنگستان زبان و ادب
[موسیقی] ← طبل نواز
ویکی واژه
منارة بلند ساخته بر کوه. هر بنای مرتف دیوار بلند. صومعه. طبل زن.