بلوه

لغت نامه دهخدا

بلوه. [ ب َ وَ / وِ ] ( اِ ) نامی است که در گرگان به داردوست دهند. در مینودشت ( حاجیر ) پاپیتال را گویند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به داردوست و پاپیتال شود.
بلوه. [ ب َ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سبدلو از بخش بانه شهرستان سقز. سکنه آن 155 تن. آب آن از چشمه و رودخانه اصحاب و محصول آن غلات ، توتون ، گزانگبین ، قلقاف ، مازوج ، کتیرا و زغال است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان سبدلو از بخش بانه شهرستان سقز . آب از چشمه و رودخان. اصحاب . محصول غلات توتون گزانگبین قلقاف مازوج کتیرا و زغال .

ویکی واژه

از طبری گرگانی، از نیا-هندواروپایی -werb* «پیچیدن».
عشقه، پاپیتال، سن، گیاهی که به درخت پیچد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال تماس فال تماس