لغت نامه دهخدا
بع. [ ب َع ع ] ( ع مص ) پریشان ریختن شراب. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پریشان ریختن شراب را: بع الخمر بعاً. ( منتهی الارب ). || فزون ریختن آب. ( از اقرب الموارد ). || پیوسته باریدن ابر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پیوسته باریدن. بعاع. ( منتهی الارب ). و رجوع به بعاع شود.