صلابه

لغت نامه دهخدا

صلابه. [ ص ُل ْ لا ب َ ] ( اِ ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.
- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.
- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن.

فرهنگ عمید

قلابی که گاو یا گوسفند کشته را به آن آویزان می کنند.

فرهنگ فارسی

قلاب که گاویاگوسفندکشته رابه آن آویزان کنند
قلاب چند شاخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال چای فال چای فال سنجش فال سنجش