لغت نامه دهخدا
جلی. [ ج َل ْی ْ ] ( ع مص ) جلا دادن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به جلاء شود.
جلی. [ ج َ لی ی ] ( ع ص ) هویدا و آشکار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ضد خفی. || بلند و درشت و سطبر. ( ناظم الاطباء ).
جلی. [ ج ُل ْ لا ] ( ع ص ) کار بزرگ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، جُلَل. ( منتهی الارب ). || تأنیث اَجَل. ( اقرب الموارد ). ج ، جُلَل. ( اقرب الموارد ).