تقلی. [ ت ُ ] ( اِ ) گوسفندششماهه را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و این ترکی است چه در فارسی قاف نیست و اگر در لغتی قاف باشد اصل آن غین بوده است... ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). تُقُلی. دُغُلی لغتی است در آن تداول شوشتر. و آن بچه حیوانی است که فربه شود و چاق و خوش صورت باشد و جست و خیز کند. ( از لغت محلی شوشتر، خطی ). تقلی. [ ت َ ق َل ْ لی ] ( ع مص ) دشمنی نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || غلطیدن بر فراش. ( از اقرب الموارد ). تقلی. [ ت ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری که در بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع است ، 700 تن سکنه دارد و محصول آنجا غلات و برنج است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).