تعمیه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) در بدیع، بیان مطلبی به قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بیان کردن مطلبی به شکل رمز و غوامض حساب که پس از تفکر و تعمق بسیار معنی آن کشف شود.
۳. [قدیمی] نابینا کردن، کور کردن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) کور کردن نابینا ساختن . ۲ - پوشیدن . ۳ - پوشیده گفتن معمی گفتن . ۴ - بیان کردن امری بوسیل. قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بوسیل. رموز و محاسبات ابحدی که پس از تعمق کشف گردد .
بناحق ستم کردن بر کسی و دشمنی و سختی نمودن
ویکی واژه
کور کردن، نابینا ساختن.
معما گفتن.