بی سکه. [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + سکه ) که سکه ندارد.زر و سیم بی نقش. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). زر و سیم بی نگار. غیرمضروب : که بی سکه ای را چه یارا بود که هم سکه نام دارا بود؟نظامی.|| فاقد زر مسکوک. بی زر و سیم. رجوع به سکه شود. || کنایه از مردم بیقدر و بی اعتبار و بی شأن و شوکت و وقار. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بیقدر و بی مقدار. ( غیاث ). کنایه از مردم ناکاره. ( لغت محلی شوشتری خطی ). رجوع به سکه شود. || هر چیزی که طراوت و نمودی نداشته باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بی نمود. بی ارج. بیرونق. بی آب و رنگ.
فرهنگ معین
(سِ کِّ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد. ۲ - کنایه از: بی اعتبار، بی قدر.
فرهنگ عمید
۱. بی قدر، بی اعتبار. ۲. بی رونق.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - زر و سیمی که بر روی آن نقشی حک نکرده باشند . ۲ - بی قدر بی اعتبار بی شائ ن و شوکت ( شخص ) . ۳ - بی طراوت بی نمود ( شئ ) .
ویکی واژه
زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد. کنایه از: بی اعتبار، بی قدر.