بی حال

فرهنگ عمید

۱. بی رمق، سست، ناتوان.
۲. آن که حال خوشی ندارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه حال خوشی ندارد بی رمق. ۲ - وارفته شل . ۳ - بیعرضه .

ویکی واژه

ضعیف، خسته (از نظر جسمانی)
افسرده و ناراحت
بی‌ذوق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم