بولی

لغت نامه دهخدا

بولی. [ ب َ / بُو ] ( ص نسبی ) آنچه که مربوط به پیشاب است . آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. ( فرهنگ فارسی معین ).
بولی. [ ب َ ] ( اِ ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند، باولی شهرت دارد. ( غیاث ). و رجوع به ماده بعد شود.
بولی. ( اِخ ) تیره ای از طایفه ملکشاهی در پشتکوه. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 68 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار .
تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند باولی شهرت دارد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم