دختری

لغت نامه دهخدا

دختری. [ دُ ت َ ] ( حامص ) به معنی دختره باشد که دوشیزگی وبکارت است. ( برهان ) ( آنندراج ). در زبان عوام بکارت است. ( یادداشت مؤلف ). دخترگی. دخترکی :
ور صدهزار عذر بگویی گناه را
مر شوی کرده را نبود زیب دختری.سعدی.رجوع به دوشیزگی شود. || ( حامص ) در حالت دختر بودن. دوشیزگی. نابسودگی :
شاهد بکر باده را در حرم پیاله کش
پس بمسیح روح بین حامله اش به دختری.خاقانی.

فرهنگ معین

(دُ تَ ) (حامص . ) دوشیزگی ، بکارت .

فرهنگ عمید

۱. مربوط به دختر.
۲. (حاصل مصدر ) دختر بودن.
۳. (حاصل مصدر ) [قدیمی] =پرده * پردۀ بکارت

فرهنگ فارسی

دوشیزگی بکارت دختره .

ویکی واژه

دوشیزگی، بکارت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم