لغت نامه دهخدا وگرنه. [ وَ گ َ ن َ ] ( حرف ربط مرکب ) ( از: و + گر مخفف اگر، + نه ) مخفف و اگر نه. والاّ : بده داد من زآن لبانت وگرنه سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش.خسروانی.وگرنه ما کدامین خاک باشیم که از دیوار تو رنگی تراشیم.نظامی.