حیث

لغت نامه دهخدا

حیث. [ ح َ ث ُ / ث َ / ث ِ ] ( ع اِ ) جا. ( منتهی الارب ). آنجا. ( ترجمان عادل بن علی ). کجا. هر کجا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و آخر آن مبنی بر هر سه حرکت ( فتح و کسر و ضم ) آید. ( منتهی الارب ). حیث ظرف مکان است مبنی بر ضم که بجمله اضافه میشود و کسی که ادعا میکند که حیث به مفرد هم اضافه میشود بقول راجز استدلال کند: «اما تری حیث سهیل طالعاً» ولی جمهور علمای نحو مجرور بودن سهیل را انکار کرده اند و گفته اندسهیل مبتداست و خبر آن محذوف است. هرگاه مای کافه به حیث ملحق گردد معنی شرط میدهد و در این صورت دو فعل را مجزوم میسازد. ( اقرب الموارد ). || هرزمان نیز آید. ومتی بکار رود. ( از اقرب الموارد ).
- از این حیث ؛ از این روی. از این جهت.
- از حیث ؛ از لحاظ. از نظر. از جهت.
- از حیث ؛ ب ِ. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) ( ناظم الاطباء ).
- بحیث ؛ بدانگونه.

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - جا، هر جا. ۲ - جهت ، لحاظ .

فرهنگ عمید

۱. دلیل، علت.
۲. [قدیمی] جا، مکان.
* از این حیث: از این بابت، از این جهت.
* از حیثِ: از لحاظِ، از جهتِ، از نظرِ.

فرهنگ فارسی

ظرف مکان مبنی برضم، جا، مکان، جهت، همه جا، هرکجا
( اسم ) ۱ - جا هر جا هر کجا . ۲ - جهت لحاظ . یا از حیث . از جهت از لحاظ . یا به حیث . بجهت بلحاظ .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَیْثُ: هرجا - هر زمان
تکرار در قرآن: ۳۱(بار)
ظرف مکان و مبنی بر ضمّ است و لازم الاضافه و مضاف الیه آن پیوسته جمله است بعضی ادعا کرده که مضاف الیه آن گاهی مفرد می‏آید و به قبول راجز استدلال کرده است: «اماتری حیث سهیل طالعاً...» ولی جمهور این مطلب را انکار نموده و گفته‏اند: سهیل مرفوع و مبتداء و خبر آن محذوف است (اقرب). ، . حیث به جمله فعلیه و اسمیه هر دو اضافه می‏شود ولی در قرآن مجید مضاف الیه آن همه جمله فعلیّه است . و چون ماء کافّه بر آن لاحق شود معنای شرط می‏دهد و جازم دو است (اقرب) مثل در قرآن مجید فقط دو فقره «حیث ما» آمده است بقره:144و150و بقیّه «حیث» و بیست نه بار به کار رفته است .

ویکی واژه

جا، هر جا.
جهت، لحاظ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال تماس فال تماس