جویان. ( نف، ق ) جوینده. ( آنندراج ):
باز یارب چونم از هجران دوست
باز چون گم گشته ام جویان دوست.فرخی.فانی اشد شوقاً الیک، بهشت ما ترا جویانست. ( قصص الانبیاء: 242 )... متلهف بود و پویان و مترصد و جویان. ( گلستان سعدی ). || در حال جستن. رجوع به جویا شود.
(ص فا. ) جستجو کننده.
۱-( صفت ) جوینده جستجو کننده. ۲- درحال جستجو کردن.
اسم: جویان (پسر) (فارسی) (تلفظ: juyān) (فارسی: جويان) (انگلیسی: juyan)
معنی: جوینده، جست و جو کننده، ( = جویا )، جویا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
جویان نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان جهرم در استان فارس است.