جوله

لغت نامه دهخدا

( جولة ) جولة. [ ج َ ل َ ] ( ع مص ) گرد برآمدن. جول. جؤل. جَوَلان. جیلان. ( منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود. || از هم جدا شدن پستر حمله کردن. ( منتهی الارب ) : جال القوم جولة؛ از هم جدا شدند، پستر حمله کردند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || قطع کردن و بریدن مسافت اطراف و جوانب میدان. ( اقرب الموارد ): للحق دولة و للباطل جولة. || بالا برآمدن خاک. ( منتهی الارب ). || برگزیدن. ( منتهی الارب ): جال الشی منه ؛ برگزید آنرا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برگردانیدن. ( منتهی الارب ).
جوله. [ ج َ / جُو ل َ / ل ِ ] ( اِ ) نساج. ( غیاث اللغات از رشیدی ). سفیدباف. || عنکبوت. ( غیاث اللغات ). رجوع به جوله و جولاه شود.
جوله. [ ل َه ْ ] ( ص ، اِ ) بضم اول وفتح ثالث و ظهور «ها» مخفف جولاهه. بافنده. ( برهان ). || عنکبوت. ( برهان ). رجوع به جولاه شود.
جوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. کیش و قربان و آن جایی باشد که کمان رادر آن نهند. || زده شده اعم از پشم و پنبه و غیر آن. || خارپشت بزرگ. || ( هندی ، اِ ) علتی است که آنرا بعربی فالج خوانند. || با واو مجهول ، نوعی سبزه است که آنرا مرغ و فریز گویند. ( برهان ).

فرهنگ معین

(جو یا جُ لِ ) (اِ. ) سبزه ، چمن .
(جُ لَ ) (ص . ) بافنده ، جوله .
(جُ لِ یا لَ ) (اِ. ) ۱ - تیردان ، ترکش . ۲ - خارپشت بزرگ .

فرهنگ عمید

=جولهه
تیردان، ترکش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سبزه مرغ فریز چمن .
بضم اول و فتح ثالث و ظهورها یا عنکبوت

ویکی واژه

سبزه، چمن.
بافنده، جوله.
تیردان، ترکش.
خارپشت بزرگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع