جوزن

لغت نامه دهخدا

جوزن. [ج َ / جُو زَ ] ( نف مرکب ) جوزننده. آفتی است که در گندم و جو افتد و آن زرد بسرخی مایل است. ( برهان ). این آفت جو را خشک کند و تباه سازد. از: جو + زن بمعنی زننده و آسیب رساننده جو. ( حاشیه برهان چ معین ).
جوزن. [ ج َ زَ ] ( اِخ ) نوعی از ساحران باشند در هندوستان که دانه گندم و جو را بزعفران زرد کنند و افسونی بر آن خوانند و کسی را که خواهند مسخره خود سازند از آن دانه ها بر وی زنند. ( برهان ) :
ز هندوستان آمده جوزنی
بهر جو که زد سوخته خرمنی.نظامی.مگر نشنیدی از هندوی جوزن
که داند دود هر کس راه روزن.نظامی.|| طایفه ای باشند از برهمنان که آتش می افروزند و روغن ستور در آن میریزند و چیزهای دیگر هم می افکنند و آتش را با دسته های جو که در خوشه است می زنند و چیزها میخوانند و این را عبادتی میدانند، آن عبادت را هوم میگویند. ( برهان ).
جوزن. [ ج َ / جُو زَ ] ( اِ ) جوژن. رجوع به جوژن شود.

فرهنگ معین

(جَ یا جُ زَ ) (ص فا. اِمر. ) = جوزننده : طایفه ای در هند که دانة جو و گندم را به زعفران زرد کنند و افسونی بر آن خوانند و کسی را که خواهند مسخر خود سازند از آن دانه ها بر وی زنند، ساحر، افسونگر.

فرهنگ عمید

۱. آفتی که به گندم و جو می زند و آن ها را خشک و ضایع می کند، زردی.
۲. چوب ضخیمی که برای کوبیدن دانه های غلات به کار می رفت.
۳. (اسم، صفت ) هریک از جادوگران، مرتاضان، و ساحران هندی که دانه های جو و گندم را با زعفران زرد می کردند و به آن افسون می خواندند و هر کسی را می خواستند مسخر سازند از آن دانه ها بر او می زدند، دانه زن: ز هندوستان آمده جوزنی / به هر جو که زد سوخته خرمنی (نظامی۵: ۸۹۳ ).

ویکی واژه

جوزننده: طایفه‌ای در هند که دانة جو و گندم را به زعفران زرد کنند و افسونی بر آن خوانند و کسی را که خواهند مسخر خود سازند از آن دانه‌ها بر وی زنند، ساحر، افسونگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت