لغت نامه دهخدا
جلودار. [ ج ِ ل َ ] ( نف مرکب ) نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته مقدم آن میرود. || کسی که چندین اسب و قاطر بارکش دارد و بکرایه میدهد و چاروادارها زیر دست دارد. ( فرهنگ نظام ). رجوع به جلو شود.
جلودار. [ ج ِ ل َ ] ( نف مرکب ) نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته مقدم آن میرود. || کسی که چندین اسب و قاطر بارکش دارد و بکرایه میدهد و چاروادارها زیر دست دارد. ( فرهنگ نظام ). رجوع به جلو شود.
نوکری که جلواسب ارباب خودحرکت کند، جلودار، طلایه
( صفت اسم ) ۱- کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران. ۱- جمع جلودار. ۲- سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول.