جراید

لغت نامه دهخدا

جراید. [ ج َ ی ِ ] ( ع اِ ) جرائد. ج ِ جریدة. دفاتر و امثال آن : وچون فتنه محمد الامین و قتل و افساد افتاد جمله جراید در غارت ببردند و بسوختند، پس چون مأمون در خلافت متمکن گشت از نو قانونها ساخت. ( فارسنامه ابن البلخی ص 170 ). رجوع به جرائد و جریدة شود. || در تداول امروز، روزنامه ها. رجوع به روزنامه شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جریده . ۱ - روزنامه ها. ۲ - دفترها.

فرهنگ عمید

= جریده

فرهنگ فارسی

جمع جریده
( اسم ) جمع جریده . ۱- روزنامه ها: ( ( درجراید خارجه انتشار یافته است . ) ) ۲- دفترها: ( ( بر جراید ایام نقش این عمل ثبت است . ) ) ۳- نیزه های کوتاه .

ویکی واژه

جِ جریده.
روزنامه‌ها.
دفترها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی