تندم

لغت نامه دهخدا

تندم. [ ت َ ن َدْ دُ ] ( ع مص ) پشیمان بودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). پشیمانی نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). پشیمان شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیر دار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی و ترحمی ، بگرفتندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190 ).

فرهنگ معین

(تَ نَ دُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پشیمان شدن ، پشیمانی خوردن .

فرهنگ عمید

۱. نادم شدن، پشیمان شدن.
۲. توبه و پشیمانی.

فرهنگ فارسی

نادم شدن، پشیمان شدن، توبه وپشیمانی
۱- ( مصدر ) پشیمان شدن پشیمان خوردن . ۲ - ( اسم ) پشیمانی .

ویکی واژه

پشیمان شدن، پشیمانی خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال آرزو فال آرزو فال انگلیسی فال انگلیسی