تلافی. [ ت َ ] ( ع مص ) وادریافتن. ( دهار ). دریافتن. ( مجمل اللغة ). رسیدن و دریافتن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). دریافتن و بدست آوردن.( غیاث اللغات ). تدارک ، یقال : تلافیت التقصیر و هذا امر لایتلافی و تقول جاء بالعمل المتنافی ثم لم یتعقبه بالتلافی. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) فارسیان بمعنی عوض و بدل ، با لفظ کردن و نمودن مستعمل نمایند. ( آنندراج ). جزا و عوض و پاداش و تاوان و مرمت. ( ناظم الاطباء ). جبران : جواب داد که نه وقت عتاب است قضا کار کرده است تدبیر تلافی باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 163 ). این از آن گذشته است که تلافی پذیرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603 ). و چون این حال باپرویز رسید به تلافی حال مشغول نگشت... بعد از آنک حیلتها و خدیعتها کرد که شرح آن دراز است در تلافی آن... ( فارسنامه ابن بلخی ص 105 ). و از فرایض احکام جهانداری آن است که در تلافی خلل ها پیش از تمکن خصم و ازتغلب دشمن مبادرت نموده شود. ( کلیله چ مینوی ص 96 ). و امروز تدبیر از تدارک آن قاصر است و رای در تلافی آن عاجز. ( کلیله و دمنه ایضاً ص 105 ). اما اگر کسی را بر آن اطلاع افتد برادری ما چنان باطل گردد که تلافی آن به مال و متاع در امکان نیاید. ( کلیله و دمنه ).
دریافتن، رسیدن، تدارک کردن، عوض دادن، جبران ۱ - ( مصدر ) دریافتن جبران کردن تدارک کردن . ۲ - عوض دادن . ۳ - ( اسم ) دریافت جبران .
دانشنامه آزاد فارسی
تَلافی (reprisals) اقدامات بین المللی غیر قانونی که به موجب قاعدۀ مصلحت در حقوق بین الملل، هر دولت می تواند در صورتی که راه دیگری برای تأمین عدالت در اختیار نداشته باشد به آن ها متوسّل شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جبران و تدارک کردن را تلافی گویند و از آن در باب صلات سخن گفته شده است. عناوین تلافی، جبران و تدارک در کلمات فقها در یک معنا به کار رفته است؛ لیکن برخی قدما در احکام سهو در نماز، یکی از چهار حکم را بر آن مترتّب کردهاند: اعاده، احتیاط، تلافی و جبران. سپس در مقام تفاوت بین سهوی که موجب جبران میشود و سهوی که موجب تلافی میگردد گفتهاند: جبران در سهوی است که موجب دو سجده سهو میگردد و با بهجا آوردن آن، نقص پدید آمده در نماز برطرف میشود؛ امّا تلافی در سهوی است که نمازگزار قبل از تجاوز از محل متذکّر آن میگردد که پس از تذکّر باید جزء ترک شده را بهجا آورد.