عصماء

لغت نامه دهخدا

عصماء. [ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث أعصم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بز کوهی یا ماده آهویی که یک دست یا هر دو دستش سپید باشد و باقی اندام آن سیاه یا سرخ باشد. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). گوسپند یک دست سپید. ( دهار ). رجوع به اعصم شود. || گوسپند پیچیده شاخ سوی پس. ( دهار ).
عصماء. [ ع َ ] ( اِخ ) دختر مروان اموی. از زنان شاعر عرب در صدر اسلام بود و پیوسته به آزار پیامبر ( ص ) و ایراد گرفتن از اسلام میپرداخت. و سرانجام شبی به دست عمیر نابینا بقتل رسید، و به همین سبب از آن هنگام عمیر را عمیر البصیر نامیدند. ( از اعلام النساء از جمهرةالامثال و الفاخر و مفضل کوفی و سیره ابن هشام ). و رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 119، و امتاع الاسماع ص 101 شود.

جمله سازی با عصماء

💡 عمير چون از محضر رسول الله برگشت ديد: پسران عصماء با كمك عده اى او را دفن مىكنند، گفتند: آيا تو او را كشته اى ؟ فرمود: آرى هرچه مى خواهيد بكنيد، به خدايى كهروحم در دست او است، اگر همه شما آن سخن را بگوييد كه او گفته بود، به همه تانبا شمشير حمله مى كنم تا بكشم يا كشته شوم (238)

💡 اين است كه خواهيم ديد رسول خدا صلى الله عليه و آله براى اعدام انقلابى كعب بناشرف جريان به قرار ذيل است: زنى به نام عصماء دختر مروان يهودى،رسول خدا را اذيت مى كرد، به اسلام عيب مى گرفت، مردم را بر عليه آن حضرت تحريكمى نمود، روزى در هجو آن حضرت شعرى گفت و آن موقعرسول الله صلى الله عليه و آله وسلم در بدر بود.

سایکو یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز