تراجم. [ ت َ ج ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر سنگ انداختن. ( زوزنی ). سنگ اندازی کردن با هم. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): تراجموا بالحجاره ؛ سنگ اندازی کردند با هم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تراجم. [ ت َ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ تُرْجُمان و تَرْجَمان و تَرْجَمة. ( از منتهی الارب ). ج ِترجمان که به ترکی قبلماچی باشد. ( آنندراج ). ج ِ تُرْجُمان و تَرْجَمان و تَرْجَمة. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(تَ جُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به هم دشنام دادن . ۲ - به یکدیگر سنگ انداختن . (تَ جِ ) [ ع . ] (اِ. )جِ ترجمه . ۱ - گزارش ها. ۲ - شرح حال ها.
تفسیروشرح حال وذکرسیرت واخلاق ونسب کسی ۱- ( مصدر ) سنگ انداختن بیکدیگر. ۲- دشنام دادن بهم . ۳- ( اسم ) سنگ اندازی بهم . ۴- دشنام دهی . جمع : تراجمات . جمع ترجمان و جمع ترجمه جمع ترجمان که به ترکی قبلماچی باشد .
ویکی واژه
به هم دشنام دادن. به یکدیگر سنگ انداختن. جِ ترجمه. گزارشها. شرح حالها.