بیکبار
بیکبار. [ ب ِ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + یک + بار ) ناگاه. ( آنندراج ). یکبارگی و ناگاه. بی خبر. دفعتاً. ( ناظم الاطباء ). || یکباره. بالتّمام :
از بند شبانروزی بیرون نهلدْشان
تا خون برود از تنشان پاک بیکبار.منوچهری ( دیوان ص 155 ).
(به یکبار ) (بِ ) (ق . ) ناگهان .
یکبارگی و ناگاه . بی خبر . دفعتا. یا یکباره . بالتمام .
ناگهان.