بهیج

لغت نامه دهخدا

بهیج. [ ب َ ] ( ع ص ) شادمان. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خوب و نیکو. قال اﷲتعالی : من کل زوج بهیج . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). زیبا. ( ترجمان القرآن ). خوب و خوبروی. ( زمخشری ). || باشکوه. ( ترجمان القرآن ).

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) شادمان ، خوشحال .

فرهنگ عمید

۱. شادمان، خوش حال.
۲. خوب، نیکو.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شاد شادمان خوشحال . ۲ - نیکو نیک خوب .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَهِیجٍ: شاداب و بهجت آور
ریشه کلمه:
بهج (۳ بار)
«بهیج» به معنای زیبا، چشمگیر و سرور آفرین می باشد.

ویکی واژه

شادمان، خوشحال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ