حادی

لغت نامه دهخدا

حادی. ( ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده. سائق. ساربان.
حادی. ( ع ص ، اِ ) یک ( در مذکر ) در ترکیب ، چون حادی عشر.

فرهنگ معین

[ ع . ] (ا ِ فا. ) شتر ران ، کسی که با خواندن شترها را می راند.

فرهنگ عمید

کسی که با خواندن آواز، شتران را می راند، حداخوان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - رانند. شتر شترران شتربان . ۲ - حدی خون سرود گوی .
یک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم