لغت نامه دهخدا
مرد گفتش بر در شاه و امیر
هم چه جای مفتی است ای خرده گیر؟عطار.من نیم خرده گیر و خرده شناس
که ندارم ز خرده هیچ قماش.عطار.ای جوان حاضر تو پیرانند
به ادب رو که خرده گیرانند.اوحدی.|| سخن چین. ( از آنندراج ). || معترض. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ناقد. نقاد. منتقد. حرف گیر. ( یادداشت بخط مؤلف ). به گزین. سخن سنج. || مقابل کلان گیر در بازیاری. ( یادداشت بخط مؤلف ). ضد کلانگیر در بازداری یعنی در تربیت باز.