عیالمند

لغت نامه دهخدا

عیالمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) صاحب اهل و عیال بسیار و پورمند. ( ناظم الاطباء ). صاحب عیال و قبیله دار. ( آنندراج ). عیالبار. عیالوار. معیل. عائله دار. صاحب عائله.

فرهنگ معین

( ~ . مَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) کسی که دارای عیال باشد، عیال وار.

فرهنگ عمید

= عیالوار

فرهنگ فارسی

دارای اهل وعیال، مردی که دارای زن وفرزندباشد
( صفت ) کسی که دارای عیال باشد عیال وار .

ویکی واژه

کسی که دارای عیال باشد، عیال وار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال نخود فال نخود فال سنجش فال سنجش