رسوبی

لغت نامه دهخدا

رسوبی. [ رُ ] ( ص نسبی ) دُرد. منسوب به رسوب. ( ناظم الاطباء ). ته نشسته. ( لغات فرهنگستان ). || منسوب به رسوب : اراضی رسوبی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

درد منسوب به رسوب ته نشسته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم