لغت نامه دهخدا
گر به سوی ضعفایت ز تفقد نظری است
جان نالایق من پیشکش مختصری است.شمس ملک آرا. || بی مناسبت. بیجا. ( از ناظم الاطباء ) :
هرچه میگوید موافق چون نبود
چون تکلف نیک نالایق نمود.مولوی.|| ناشایسته. نادرست. نامعقول. || نامستحق. ناسزاوار. ( از ناظم الاطباء ).