مردود

لغت نامه دهخدا

مردود. [م َ ] ( ع ص ) ردشده. بازگردانیده شده. برگردانده. مرجوع. بازگشت داده شده. || رانده. ( دستورالاخوان ). مطرود. طردشده. نامقبول. واخورده :
مردود خلق باشد مقبول ذوالمنن.قاآنی.- مردود آمدن ؛ مطرود آمدن. طرد شدن. رانده شدن :
کو زنده ای که هرگز از بهر نفس کشتن
مردود خلق آمد رسوای مرد و زن شد.عطار. || لعین. ( منتهی الارب ). ملعون. رجوع به معنی قبلی شود. || پس انداخته شده. ( ناظم الاطباء ). منسوخ و متروک : اقوال پسندیده مدروس گشته و راستی مهجور و مردود. ( کلیله و دمنه ). که از امت به امت رسید و مردود نگشت. ( کلیله و دمنه ). || محروم شده ( ناظم الاطباء ). رفوزه. درامتحان توفیق نیافته. قبول نشده.
- مردود شدن ؛ پذیرفته نشدن. قبول نشدن.
|| آنکه مدت سفر وی دراز شده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه مدت عزوبت وی به طول انجامیده باشد. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) بازگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ردّ. رَدَّة. مَرَدّ. ( از متن اللغة ). رجوع به رد شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) رد شده ، طرد شده .

فرهنگ عمید

ردشده، غیرقابل قبول.

فرهنگ فارسی

ردشده، بازگشته، بازگردانیده شده
( اسم ) ۱- بازگردانیده . ۲- رد شده مطرود . ۳- در امتحان توفیق نیافتن جمع : مردودین .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَرْدُودٍ: دفع شدنی - برگشتنی - دفع شده - برگردانده شده
ریشه کلمه:
ردد (۵۹ بار)

ویکی واژه

رد شده، طرد شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی فال ای چینگ فال ای چینگ