لغت‌شناس

لغت نامه دهخدا

لغت شناس. [ ل ُ غ َ ش ِ ] ( نف مرکب ) لغت دان. زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخنسرای و صادق و لغت شناس و ناطق. ( سندبادنامه ص 86 ).

فرهنگ عمید

آن که لغت بشناسد، آن که لغات یک زبان و معانی آن ها را بداند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه از هویت و معانی لغات آگاه است عالم لغت شناسی . ۲- زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخن سرا ی و صادق و لغت شناس و ناطق

فرهنگستان زبان و ادب

{philologist} [باستان شناسی، زبان شناسی] فرد متخصص در فقه اللغه

ویکی واژه

فرد متخصص در فقه‌اللغه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد