لغت نامه دهخدا
عقربة. [ ع َ رَ ب َ ] ( اِخ ) رمال و ریگهایی است در شرق خریمیة. و آن را آبی از آن بنی اسد نیز دانسته اند. ( از معجم البلدان ).
عقربه. [ ع َ رَ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) عقربة. عقربه ساعت. هر یک از میله های فلزی باریک گردان متصل به چرخها و دستگاههای ساعت که گردش آنها در روی صفحه ساعت نشان دهنده ثانیه و دقیقه و ساعت باشد. هر یک از دو میله باریک بر صفحه ساعت که یکی دقیقه و دیگری ساعت را نشان می دهد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). هر یک از میله های باریک فلزی که روی صفحه ساعت نصب میشودو بدانها ساعتها و دقیقه ها و ثانیه ها را می شمارند، و در معنی عربی «عقرب الساعة» به کار رود. ( فرهنگ فارسی معین ). عقربک. عقرب. رجوع به عقرب و عقربک شود.
- عقربه ثانیه شمار ؛ عقربه ای که ثانیه ها را نشان می دهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه دقیقه شمار ؛ عقربه ای که دقیقه ها را نشان می دهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه ساعت شمار ؛ عقربه ای که ساعتها را نشان میدهد. ( فرهنگ فارسی معین ).