عتاق

لغت نامه دهخدا

عتاق. [ ع َ ] ( ع مص ) آزاد گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عتاق. [ ع ِ ] ( ع ص ، اِ ) عتاق الطیر؛ مرغان شکاری. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). عتاق الخیل ؛ اسبان برگزیده و گرامی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عتاق. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) شراب نیک کهنه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (مص ل . ) آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی .

فرهنگ عمید

آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی.
شراب کهنۀ خوب.

فرهنگ فارسی

آزادشدن بنده، خارج شدن بنده زرخریدازقیدبندگی
شراب نیک کهنه

دانشنامه عمومی

عتاق ( به عربی: عتاق ) یکی از شهرهای استان شبوه و مرکز این استان در کشور یمن است که در سرشماری سال ۲۰۰۵ میلادی، ۱۹٫۶۸۱ نفر جمعیت داشته است.

ویکی واژه

آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم