شجون

لغت نامه دهخدا

شجون. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شَجن ، شَجِن. ( منتهی الارب ). فنون. ( مهذب الاسماء ). گویند: فلان ذوشجون ؛ ای ذوفنون. ( مهذب الاسماء ). الحدیث ذوشجون ؛ یعنی انواع فنون و اغراض دارد و پیچ درپیچ است یا شاخها و شعبه ها داردو بعض آن در بعض درآمده. ( منتهی الارب ) :
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام.مولوی.- امر شجون ؛ امر عظیم :
چون پیاپی گشت آن امر شجون
نیل می آمد سراسر جمله خون.مولوی.رجوع به شجن شود.
شجون. [ ش ُ ] ( ع مص ) لازم و متعدی است. اندوهگین کردن. || اندوهگین شدن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) محزون شدن . ۲ - (اِمص . ) حزن ، اندوهگینی .

فرهنگ عمید

= شجن
اندوهگین شدن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع شجن ۱ - اندوهها حزنها ۲ - شاخه های پیچیده ودرهم . ۳ - شعبه های هر چیز . یا امر شجون . ۱ - کار پیچیده و مبهم . ۲ - امری پر از غم و اندوه .

ویکی واژه

محزون شدن.
حزن، اندوهگینی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال نخود فال نخود فال تماس فال تماس