لغت نامه دهخدا
تا بود در تو ساکنی بر جای
زلف کش ، گازگیر و بوسه ربای.نظامی ( هفت پیکر ).
ساکنی. [ ک ِ ] ( اِخ ) ( ملا... ) از شاعران قرن نهم و معاصران امیرعلیشیر است که ذکر او را فخری امیری مترجم مجالس النفائس در ترجمه ای که از آن کتاب بنام لطائفنامه کرده چنین آورده است : ملا ساکنی از سمرقند است و طالب علمی کرده ، از اوست این مطلع:
با ما به لطف نرگس مست تو باز نیست
ارباب ناز را سر اهل نیاز نیست.( از ترجمه مجالس النفائس ص 147 ).