روسفید. [ س َ / س ِ ] ( ص مرکب ) روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده. ( ناظم الاطباء ). معزز و ممتاز و دولتمند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). || درست کار. ( ناظم الاطباء ). - روسفید شدن ؛ از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن. - روسفید کردن ؛ باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود.
فرهنگ معین
(س ) (ص مر. ) بی گناه ، صوابکار.
فرهنگ عمید
۱. درستکار، بی گناه. ۲. [مقابلِ روسیاه] سرفراز، موفق.