رفاه. [ رَ ] ( ع مص ) فراخ و آسان شدن زندگانی کسی. ( منتهی الارب ) رَفاهیَة. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). رَفاهَة. ( المنجد ). زندگانی فراخ و به عیش زیستن. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). فراخ زیستن. رفاهت. رفاهیت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رفاه و رفاهیة شود. رفاه. [ رَ ] ( ع اِمص ) آسودگی و استراحت. ( ناظم الاطباء ). || ناز و نعمت. ( از ناظم الاطباء ). || فراخی عیش. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || سازواری. || تن آسایی. ( ناظم الاطباء ). تن آسانی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || ج ِ رفه. که به معنی تن آسانی است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
فرهنگ معین
(رَ ) [ ع . ] (اِمص . ) آسودگی ، تن آسانی .
فرهنگ عمید
۱. فراخ شدن و آسان شدن زندگی. ۲. فراخ عیشی، تن آسانی، آسودگی، رفاهت.
فرهنگ فارسی
آسان شدن زندگی، تن آسایی، آسودگی، خوشگذرانی ( اسم ) تن آسانی آسودگی آسایش .
دانشنامه عمومی
رفاه ( به انگلیسی: Welfare ) یا تأمین اجتماعی ( به انگلیسی: Social security ) که گاهی به آن بهزیستی[ پانویس ۱] نیز گفته می شود، تأمین یک سطح از نیک بود یا نیک زیستی و حمایت اجتماعی برای همهٔ شهروندان یک کشور است. در بیشتر کشورهای توسعه یافته، علاوه بر سازمان های خیریه، گروه های اجتماعی غیررسمی، گروه های مذهبی، و سازمان های دولتی، رفاه عمدتاً توسط خود مردم تأمین می شود. رفاه ممکن است مستقیماً توسط دولت ها یا بنگاه های آنان، توسط سازمان های خصوصی، یا توسط ترکیبی از آن ها تأمین شود. اصطلاح دولت رفاهی به منظور توصیف دولتی که در آن اکثر خدمات رفاهی توسط حکومت ارائه می شود، مورد استفاده قرار می گیرد.