ذریات

لغت نامه دهخدا

ذریات. [ ذُرْ ری یا ] ( ع اِ ) ج ِ ذریّة :
دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. ( قصص الانبیاء ص 132 ).
همچو آن ابلیس و ذریّات او
با خدا در جنگ واندر گفتگو.مولوی.

فرهنگ معین

(ذُ رّ یّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ذریه .

فرهنگ عمید

= ذریه

فرهنگ فارسی

( اسم ) نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات .

ویکی واژه

جِ ذریه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه