دودم

لغت نامه دهخدا

دودم. [ دُ دَ ] ( ص مرکب ) دارای دودم و دولبه. ( ناظم الاطباء ). که از دو سوی ببرد. دارای دولبه تیز و بران. دودمه. دولبه.
- شمشیر یا تیغدودم ؛ تیغ و شمشیر با دولبه برنده و تیز. دولب. ( یادداشت مؤلف ).
دودم. [ دُ وَ دِ ] ( ع اِ ) آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دوادم. ( آنندراج ) ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به دوادم شود.

فرهنگ عمید

دارای دو دم یا دو لبه: شمشیر دودم.

فرهنگ فارسی

آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم