دسته بندی

لغت نامه دهخدا

دسته بندی. [ دَ ت َ / ت ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) گرد کردن. فراهم کردن. بهم پیوستن. || به دسته کردن. دسته بستن. به قسمتهای منظم تقسیم کردن. || تعصب. تحزب. گروه گروه کردن.
- دسته بندی کردن ؛ دسته بستن.
- || به گروهها و حزبها منقسم ساختن.
- || طبقه بندی کردن. ورجوع به دسته بستن شود.

فرهنگ معین

( ~. بَ )(حامص . ) هماهنگ شدن گروهی برای انجام دادن امری .

فرهنگ عمید

جمع شدن گروهی در یک جا و همراه شدن و هماهنگ گشتن برای انجام دادن کاری.

فرهنگ فارسی

اتفاق گروهی برای انجام دادن کار ( مشروع یا نامشروع ) توطئه .

فرهنگستان زبان و ادب

{bunching/ bunch, prebunch} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] جمع کردن درختان یا بینه ها در دسته های کوچک برای حمل ونقل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ