لغت نامه دهخدا
ددان. [ دَ ]( اِخ ) دَیْدان. العلا. واحه ای در قسمت شمالی حجاز، عربستان سعودی ، در قدیم پاسگاه اصلی شمالی دولت سبا بود و در اطراف آن کتیبه های فراوان مربوط به تمدن عرب قبل از اسلام کشف شده است. ( دایرة المعارف فارسی ).
ددان. [ دَ ] ( اِخ ) ( بمعنی زمین پست ) ابن رعمه بن کوش بن حام بن نوح. ( سفر پیدایش 10:7 ) ( قاموس کتاب مقدس ). رجوع به ماده قبل و نیز دو ماده بعد شود.
ددان. [ دَ ] ( اِخ ) ( ارمیا 25:23 و 49:8 ) مقاطعه ای از بلاد عرب می باشد که در جنوب زمین ادوم واقع و ذریه ابن ریقشان بن ابراهیم در آنجا سکونت ورزیدند. ( سفر پیدایش 25:3 ) ( قاموس کتاب مقدس ). نیز رجوع به ماده قبل شود.
ددان. [ دَ ] ( اِخ ) مقاطعه ای از بلاد عرب در حوالی خلیج فارس و این مقاطعه با «صور» تجارت می نمود و عاج و آبنوس و قالیچه بدانجا می فرستاد ( حزقیال 25:13 و 27:15 و 20 ) و نسل ددان ابن رعمه بن کوش در آنجاسکونت می داشتند. بعد از انهدام صور نیز همواره در آن نواحی شهری به اسم ددان موجود و معروف بود و دایره تجارتش وسیع می بود چنانکه بعضی از بضاعت آن را حزقیال نبی مذکور داشته است. اما ددانیان ( اشعیا 21:3 ) یا ددانیم ( پیدایش 10:4 ) همان سکان ددان می باشند. ( قاموس کتاب مقدس ). و نیز رجوع به دو ماده قبل شود.