یلمان

لغت نامه دهخدا

یلمان. [ ی َ ] ( اِ ) ضرب شمشیر. ( ناظم الاطباء ). خواباندن تیغ. ( آنندراج ) :
سینه ماهی و پشت گاو درهم داشت راه
تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود.ملاوحشی ( از آنندراج ).ز گرد سپاهم فلک در نقاب
ز یلمان تیغم یلان در حساب.حاجی محمدجان قدسی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(یَ ) (اِ. ) ۱ - لبة تیغ . ۲ - ضرب شمشیر.

فرهنگ عمید

۱. قسمت برندۀ تیغ، لبۀ تیغ.
۲. ضرب شمشیر.

فرهنگ فارسی

ضرب شمشیر خواباندن تیغ

ویکی واژه

لبة تیغ.
ضرب شمشیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم