گوربان

لغت نامه دهخدا

گوربان. ( اِ مرکب ) مَقْبری . ( صراح ) ( منتهی الارب ). محافظ گور. حافظ و نگاهبان قبور. پاسبان قبور. خادم قبرستان یا مقبره :
یکی بنده باشم روان تو را
پرستش کنم گوربان تو را.فردوسی.

فرهنگ عمید

نگهبان گور، محافظ مقبره.

فرهنگستان زبان و ادب

{mortuary priest} [باستان شناسی] فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاک سپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته می شد

ویکی واژه

فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاک‌سپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته می‌شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب فال زندگی فال زندگی فال انگلیسی فال انگلیسی