گواره

لغت نامه دهخدا

گواره. [ گ َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) مخفف گهواره است ، و به عربی مهد خوانند. ( برهان ) :
ای پیرهنت گواره گل
رویت گل سرگواره گل.سیداحمد مشهدی.|| گله گاو. ( برهان ). در خراسان نیز به این معنی است. ( فرهنگ نظام ). || گله گاومیش. || ( اِ ) خانه زنبور. ( برهان ). || سبدی باشد که انگِشت در آن کشند. ( لغت فرس ص 514 ). قرطال. ( تفلیسی ) :
گر بخواهی نیاز نوشیدن
تو همی آب در گواره کنی.؟ ( از لغت فرس اسدی ص 514 ).رجوع به کوار و کوواره و کواره و گوار شود. || هر چیز محلل غذا و هضم کننده و گوار. || هر آنچه از خوردنی و آشامیدنی که به آسانی از حلق فرورود و در گلو گیر نکند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(گَ رَ یا رِ ) (اِ. ) ۱ - مخفف گهواره است . ۲ - گله گاو. ۳ - خانة زنبور.

فرهنگ عمید

گلۀ گاو.
= گاهواره

فرهنگ فارسی

گله گاو، گاواره وگاباره وگوباره وکوپاره هم گفته شده
( اسم ) سبدی که در آن زغال حمل کنند . ۲ - دبه سله : گواره با خود آرای دوغ خواره . که تا دوغت کنم گواره ... ( اسرار نام. عطار )
مخفف گهواره است و به عربی مهد خوانند .

ویکی واژه

مخفف گهواره‌
گله گاو.
خانة زنبور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت