گزار. [ گ ُ ] ( نف ) گزارنده. اداکننده. رجوع به گزارنده شود. ترکیب ها: - پیام گزار. پیغام گزار. حقگزار. خوابگزار. شکرگزار. مصلحت گزار. نمازگزار و رجوع به گزاردن و هر یک از این مدخلها شود. || ترک کننده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) ادا که از ادا کردن بمعنی قرض پس دادن و نماز کردن باشد. ( برهان ). || خواب هم بنظر آمده که در مقابل بیداری است. ( برهان ) . گزار. [ گ َ ] ( اِ ) نقش باریک و کم رنگ نقاشان و مصوران را نیز میگویند که اول میکشند بجهت اندام و اسلوب و بعد از آن رنگ آمیزی کرده پرداز میدهند. ( برهان ) ( رشیدی ) ( غیاث ). گزار. [ گ ُ ] ( اِ ) نشتر حجام و فصاد را گویند. ( برهان ) ( رشیدی ) ( غیاث ).
فرهنگ معین
(گُ )۱ - (ص فا. ) در ترکیب با بعضی واژه ها معنای گزارنده می دهد. مانند: نمازگزار. ۲ - (اِ. ) طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه می کشند و بعد رنگ می کنند. ( ~ . ) (اِ. ) نیشتر حجام .
فرهنگ عمید
نشتر حجام یا رگ زن. ۱. = گزاردن ۲. گزارنده (در ترکیب با کلمه دیگر ): خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار. ۳. طرح و نقش. ۴. (نقاشی ) [قدیمی] طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) نشتر حجام و فصاد . نقش باریک و کم رنگ نقاشان
ویکی واژه
در ترکیب با بعضی واژهها معنای گزارنده میدهد. مانند: نمازگزار. طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه میکشند و بعد رنگ میکنند. نیشتر حجام.