لغت نامه دهخدا
در حوادث گریزگاه جهان
حصن اندیشه حصین تو باد.انوری.نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم.سعدی ( طیبات ).به خدای اگر بدردم بکشی که برنگردم
کسی از تو چون گریزد که تواش گریزگاهی.سعدی ( طیبات ).راز دل عاشقان ز سینه عیان است
عرصه محشر گریزگاه ندارد.صائب.