گرگ بند. [ گ ُ ب َ ] ( ص مرکب ) کنایه از گرفتار و اسیر. ( برهان ) : گرگ را گرگ بند باید کرد رقص روباه چند باید کرد.نظامی.کین سگ بسته مستمند چراست شیرخانه است گرگ بند چراست.نظامی.|| اسیر و زبون و خفیف باشد. ( برهان ). رجوع به گرگ بندی شود. || ( حامص مرکب ) در هفت پیکر نظامی چ وحید ص 321 بمعنی دوختن دهن و بستن دست و پای آمده. رجوع به گنجینه گنجوی ص 334 شود.
فرهنگ معین
( ~ . بَ ) (ص مر. ) ۱ - کنایه از: گرفتار و اسیر، زبون ، خفیف . ۲ - بسیار ترسان .
فرهنگ عمید
گرفتار، اسیر، دست وپابسته.
فرهنگ فارسی
۱ - گرفتار و اسیر . ۲ - زبون خفیف . ۳ - بسیار ترسان .