لغت نامه دهخدا گروش. [ گ ِ رَ وِ ] ( اِمص ) عمل ِ گرویدن. ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش ، که : آمنوا... ( کتاب المعارف بهأولد ).
فرهنگ فارسی گرویدگی، ایمان آوردن( اسم ) ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش که ...