گرست

لغت نامه دهخدا

گرست. [ گ َ رَ ] ( ص ِ ) سیاه مست باشد که بعربی طافح گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
باز رسید مست ما، داد قدح بدست ما
گر دهدی بدست تو شاد و خوشی و گرستی.مولوی.بنابر این بیت ضبط لغت [ گ َ س َ ] است از حاشیه برهان چ معین ). || ( اِ ) به زبان علمی اهل هند فروبردن لقمه و امثال آن که عربان بلع خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(گَ رَ ) (ص . ) سیاه مست .

فرهنگ عمید

بسیار مست، سیاه مست: باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی: لغت نامه: گرست ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مست مست سیاه مست مست طافح : باز رسید مست ما داد قدح بدست ما گردهدی بدست تو شاد و خوشی و گرستی . ( مولوی )

ویکی واژه

سیاه مست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال راز فال راز فال عشق فال عشق