گردن افراشتن

لغت نامه دهخدا

گردن افراشتن. [ گ َ دَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) گردن بلند کردن. || گردن کشیدن. طغیان. سرکشی :
هرکه گردن به دعوی افرازد
دشمن از هر طرف بدو تازد.سعدی. || امتداد و برابری و مقابله در بلندی :
قزل ارسلان قلعه ای سخت داشت
که گردن به الوند برمیفراشت.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ معین

( ~ . اَ تَ ) (مص ل . ) طغیان کردن ، سرکشی .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خود نمایی کردن تکبر ورزیدن . ۲ - سربلند بودن مفتخر بودن . ۳ - از خود قدرت نشان دادن مقاومت کردن ۴ - گردنکشی کردن عصیان ورزیدن . ۵ - برابری کردن مقابله کردن .

ویکی واژه

طغیان کردن، سرکشی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای